یالثارات

عمری که در مبارزه با باطل صرف نشود، به هیچ نمی ارزد

یالثارات

عمری که در مبارزه با باطل صرف نشود، به هیچ نمی ارزد

یالثارات
عکسی به یادگار با علیرضا احمدی روشن.
تقریبا زمستان 90.دانشکده مهندسی.
-----------------------------------------------
امروز همه ‏ى دنیاى اسلام باید قضیه‏ ى فلسطین را قضیه‏ ى خود بداند؛ این، کلید رمزآلودى است که درهاى فرج را به روى امت اسلامى مى‏ گشاید.
در جهادِ فلسطین و در جهادِ دنیاى اسلام، شرط اصلى موفقیت، پاى فشردنِ بر اصول است. دشمن همواره ربودن اصول را هدف مى‌گیرد و با خدعه و وعده و تهدید، بر چشم پوشیدن از آن اصرار مى‌ورزد.
غالباً بعضى در میان خودِ ملت‌هاى ما و از خودِ ما، به پیروى از دشمن، ما را به رها کردن اصول‌مان توصیه مى‌کنند و آن را تاکتیک و تدبیر مى‌نامند! انگیزه‌ى آنان هر چه باشد - ضعف و غفلت یا طمع و خیانت - آنان مصداق این کلام خداوندند: «فترى الذین فى قلوبهم مرض یسارعون فیهم یقولون نخشى ان تصیبنا دائرة فعسى‌اللَّه ان یأتى بالفتح او امر من عنده فیصبحوا على ما اسرّوا فى انفسهم نادمین».
بیانات‌ در سومین کنفرانس بین‌المللى قدس و حمایت از حقوق مردم فلسطین‌‌
۱۳۸۵/۰۱/۲۵
آخرین نظرات

جنبش letter4u

موسسه بیان معنوی
پیوندها
پنجشنبه, ۹ آبان ۱۳۹۲، ۱۰:۰۵ ب.ظ

ماه بَندان

با شروع مطالعه ی کتاب به یاد خسی در میقات افتادم که در نوجوانی وقتی خواندنش را شروع کردم در همان اوایل همه ی تعریف و تمجید هایی که شنیده بودم با دیدنِ خاطرات قلیان و سیگارِ جلال بر باد رفت. کتاب را بستم و نه به کسی و به میعادی اش رسیدم و نه به خسی و به میقاتی.

این بار هم تفاوت کتاب با آن چه انتظار داشتم برایم غیر منتظره بود ولی برخورد من این بار متفاوت بود. هم گران جان تر شده بودم و هم موضوع آن قدر ها جذاب بود که بتوانم بر احساس غلبه کنم و کتاب را به پایان برسانم.

انتظار داستان سیستانِ دیگری را داشتم.کتابی که سبک داستانی اش یک ویژگی بارز بود که همراه با تجربه ی امیرخانی به عنوان یک داستان نویس کتابی تحلیلی بود با روایتی داستانی.

ماه بندان اما متفاوت است. کتابی است بر مبنای حاشیه نگاری و بدون یک آهنگ منظم داستانی. به نوعی ثبتی است از تاریخ شفاهی که کمتر جایی ضبط و مکتوب می شود. کتاب کمتر به سطح تحلیل وارد می شود و البته حتی در بعضی از موارد دچار کلیشه و سطحی نگری در تحلیل نیز هست.

جزئی نگریِ نویسنده نیز در بعضی مواقع بیش از حد مجاز بوده تا جایی که دیالوگ دو نفر که یکی از طولانی شدنِ مدتِ نوشیدنِ آب، به دیگری معترض بوده و دیگری که گفته هنوز هم تشنه هستم نیز به عنوانِ حاشیه ی سفر مقام معظم رهبری در کتاب جای داده شده است!.

و اما قسمتی از کتاب که از همه بیش تر به دلم نشست جایی بود که نویسنده از مردمی بودنِ استقبال می گوید و پرسشی برای مخالفینِ این نظر مطرح می کند:

... برای سفر رهبری و استقبال کننده هایی که چند ساعت با اشتیاق زیر آفتاب منتظر مانده اند اتوبوس کافی وجود ندارد. تازه اگر اتوبوس به اندازه ی کافی وجود داشته باشد روشن فکر بازیمان گل می کند که مردم را با اتوبوس آورده اند و از این حرف ها. انگار اگر مردم سینه خیز از روی سیم خاردار رد نشوند استقبالشان مردمی نیست و عشق و علاقه در آن جا ندارد. مانده ام اگر به جای مینی بوس، ماشین شاسی بلند کولر دار بگذارند، طلبه های سنی مذهب رازجرگلان حاضرند ساعت چهار و نیم صبح بزنند بیرون برای دیدن کسی غیر از رهبری؟!

البته شاید نتوان نکات مطرح شده را نقاطِ منفی به حساب آورد چرا که با توجه به مقدمه ی کتاب از همان اول اصل بر "نوشتنِ کتاب" نبوده است و قرار بوده این حاشیه نویسی ها در ایام سفر در رسانه ها منتشر شود.

با این همه وجود کتابی از جنس ماه بندان حتما ضروری است. برای تمام سفر های حضرت آقا و برای تمام وقایع انقلاب. و به همین دلیل، خواندنِ کتاب را به همه ی دوستان توصیه می کنم. 

 

نظرات (۱۱)

۰۹ آبان ۹۲ ، ۲۳:۵۰ سید احمد علوی
به قیافت نمی خورد این قدر شعور فرهنگی داشته باشی فکر کنم مقاله قرارگاه خیلی مقاله انگیزشی بوده


ادامه جمله هدر رو چرا نگذاشتی؟ گل کلام ادامه شه که نیست!
اسم نویسنده اش رو هم که ننوشتی. بازم می خوای مثل سابق جملات شهید آوینی رو به اسم خودت منتشر کنی؟ می خوای دزدی فرهنگی بکنی بکن از شهید آوینی چرا!؟ به یاد مرحوم کلماتی: از خدا بترس
۰۹ آبان ۹۲ ، ۲۳:۵۱ سید احمد علوی
به من میگی برا نظرات تأیید نگذار بعد خودت چرا
آخه واقعا چرا؟؟؟؟؟
پاسخ:
سلام
کار پاکان را قیاس از خود مگیر!
۰۹ آبان ۹۲ ، ۲۳:۵۶ سید احمد علوی
در ضمن تا یادم نرفته بگم عکست گلابی بودنت رو خیلی یش تر از اون چه که هستی به رخ وبلاگت می کشه

پیشنهاد: اگه می خوای وبلاگت رونق پیدا کنه ی مدت عکس منو بزار بعدا من تکذیب می کنم و تو هم ی عذرخواهی ساده گوشه وبت وی زاری ولی تو این مدت کلی مشتری برا وبت پیدا میشه
پاسخ:
ای کَل! تو اگر طبیب بودی سر خود دوا بکردی!
۱۱ آبان ۹۲ ، ۲۲:۴۰ روح الله فاضل
سلام؛خوندم؛خوب گفتی؛حال کردم؛خوشحالم؛چون وبلاگ زدی...!
اگه خواستی بگو تجاربم رو در اختیارت بذارم، من حاضرم؛ بدون هیچ تعارفی عرض می کنم.

پاسخ:
همین که سر زدین خیلی لطف کردین.
دیگه بیش تر از این خجالتمون ندین.

برای انتقال تجارب به خدمت می رسم انشاءالله.

۱۴ آبان ۹۲ ، ۱۵:۵۷ علی بخشی آنی
سلام حامد جان 

خوبید انشالله

مطلبتون منتشر شد

التماس دعا

سلام

تشکر از شما به خاطر ارسال مطلبتان به سایت "حرف تو"
"
"
با آدرس:  
در این سایت انتشار یافت.
چشم به راه مطالب خوب شما هستیم.
هدیه سایت حرف تو به شما:

"پیامبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله): بدترینِ مردم در پیشگاه خدا در روز رستاخیز، دانشمندى است که دانشش سودى ندارد."

یا علی

سلام

تشکر از شما به خاطر ارسال مطلبتان به سایت "حرف تو"
"
ماه بَندان"
با آدرس: http://harfeto.ir/?q=node/17178 
در این سایت انتشار یافت.
چشم به راه مطالب خوب شما هستیم.
هدیه سایت حرف تو به شما:

"پیامبر اکرم (صلّی‌الله‌علیه‌وآله): بدترینِ مردم در پیشگاه خدا در روز رستاخیز، دانشمندى است که دانشش سودى ندارد."

یا علی

۲۵ آبان ۹۲ ، ۲۲:۰۵ روح الله فاضل
کلا مثل اینکه قصد به روز کردن نداری؟
پاسخ:
قصدش که همیشه هست! ولی مشغولیت ها اجازه نمی ده.
آزمون ها و میان ترم ها آرمان خواهی رو به چالش کشیدن!
ان شاء الله بعد از آخرین میان ترم (سه شنبه هفته ی بعد)
۰۲ آذر ۹۲ ، ۱۵:۵۲ دانشجوی بجنوردی
ماه بندان وقایعو خیلی قششنگ به تصویر کشیده و از خوندنش حس خوبی به آدم دست میده،
ولی می دونی چه موقع خوندن این کتاب بیشتر بهت می چسبه؟وقتی خودت تو تک تک اون لحظات بوده باشی و همه اون اشتیاق و شور و نشاط رو با تمام وجودت حس کرده باشی.مثل من.
وقتی شنیدم آقا دارن تشریف می برن به شهرما،زود چمدونمو بستم و رفتم ترمینال و راهی بجنورد شدم.(البته این وسط یکی دوتا از کلاسای سه شنبه ام غیبت خورد)
رفتم بجنورد و چندروز اونجا بودم و همه این وقایعی که تو کتاب توصیف شده ، هزاربرابرپرشور ترشو با خودم دیدم و شنیدم و حس کردم.
اینکه اولین بار آق رو از نزدیک میدیدم که حسش قابل توصیف نیست.
دوسه روزی که اونجا بودم عین برق و باد گذشت و دوباره مجبور شدم برگردم مشهد.
الان یکسال می گذره اما هنوزم کوچه و خیابونای شهر ما رنگ و بوی آقا رو داره ، هنوزم وقتی مردم از خیابون طالقانی رد میشن میگن:یادته پارسال آقا از توی همین خیابون رد شدن و به ما لبخند می زدن؟


۰۷ آذر ۹۲ ، ۱۶:۱۴ روح الله فاضل
سه شنبه شب هم گذشت...!
۰۸ آذر ۹۲ ، ۱۰:۴۸ روح الله فاضل
امروز جمعه است. از سه شنبه شب سه روز گذشته!
پاسخ:
یکی از عواملی که که باعث می شد بر تنبلی غلبه کنم ترس از پیگیری شما بود!
تا چند دقیقه ی دیگه خواسته ی شما انجام خواهد شد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی