مدت ها بود که فکر راه اندازی یک وبلاگ آخرِ صفِ ایده های کار در فضای مجازیِ ذهنم بود.
همیشه وجود فعالیت هایی با مخاطب (و در نتیجه تاثیرگذاری) بیش تر در فضای مجازی دلیلی بود برای به تصویب نرسیدن این موضوع که البته تنبلیِ شروع یک کارِ جدید هم قطعا تاثیر گذار بوده است.
مضاف بر این که در پیِ علاقه به افکار استراتژیک! می خواستم سند چشم اندازی هم بنویسم برای وبلاگ که در آن از راهبرد ها شروع کنیم و به راهکار برسیم!
و مثل خیلی از پروژه های دیگر جمهوری اسلامی افتتاح وبلاگ منوط شد به تدوین سند بالادستی!. سندی که به دلیل مشغولیت ها هیچ وقت تلاشی برای تدوینش انجام نشد.
تا بالاخره دوره ی مطالعه ی کنکور و بیکاریِ ناشی از آن! فرصتی شد برای فکر کردن. در همین احوالات با جزوه ای در یکی از سایت ها برخورد کردم. عنوانش چشمم را گرفت. وبلاگ نویسی به قصد قربت.
و من هم که این روز ها با دیدنِ قرارگاه شهید باقری به امکانِ برنامه ریزی و پیگیری درست فعالیت ها خیلی امیدوار شده ام، جزوه را دانلود کردم برای خواندن.کار جبهه ی فرهنگی انقلاب بود. استان آذربایجان شرقی.
خلاصه ی یک دوره آموزش وبلاگ نویسی.
با خواندنش بی خیالِ سند چشم انداز شدم و به همان برنامه ریزی های ذهنی که کمی تا قسمتی مکتوب هم شده بود بسنده کردم و ادامه ی تدوینِ سند را گذاشتم برای بعد.
در حال حاضر هم معتقدم که "خود راه نمایدت که چون باید رفت" و این که اگر هر یادداشت این وبلاگ را تنها 1 نفر مطالعه کند کافی است،که در این دنیای شلوغ با میلیون ها صفحه اینترنتی 1 خواننده برای 1 یادداشت می تواند زیاد هم باشد.